معنی مسابقه سرعت

حل جدول

فارسی به عربی

مسابقه

بطوله، جنس، لعبه، مباراه، مسابقه، مطارده، منافسه


سرعت

استعجال، سرعه، سریع، نسبه

لغت نامه دهخدا

مسابقه

مسابقه. [م ُ ب َ ق َ](ع اِمص، اِ) مسابقه. مسابقت. رجوع به مسابقه شود. مسابقه امروز مواضیع عامتر یافته است و در انواع ورزشها و دعوی بردن ها به کار رود.
- مسابقه دادن، سبقت گرفتن. پیشی گرفتن.
- || قرار سبقت گیری دادن با کسی یا کسانی در انواع ورزشهای جسمی و فکری.
|| در اصطلاح عرفان، عنایت ازلیت است.(فرهنگ مصطلحات عرفا). || در اصطلاح حقوقی، اعم از مراهنه است، چه در مسابقه ممکن است برد و باخت باشد و ممکن است نباشد، و همچنین است مغالبه که به معنی مسابقه استعمال می شود.(فرهنگ حقوقی).


سرعت

سرعت. [س ُ ع َ] (ع اِمص) سرعه. شتاب. مولانا یوسف بن مانع در شرح نصاب نوشته اند که فی الحقیقت معنی سرعت شتاب نیست زیرا که شتاب ترجمه ٔ عجلت است و معنی شتاب زود کردن کاری است. و فرق میان سرعت و عجلت آن است که سرعت عمل بسیار کردن است در زمان اندک و عجلت شتاب کاری است پیش از هنگام، ولیکن هر دو بجای همدیگر مستعمل میشوند و در منتخب است که سرعت شتاب کردن به کاری در اول وقت و آن محمود است و عجلت شتاب کردن پیش از وقت و آن مذموم است. (غیاث) (آنندراج). شتافتن: و من در نفس خود اینقدر قوت و سرعت می یابم که در خدمت مردان یار شاطر باشم. (گلستان سعدی).
صباسرعتی رعدبانگ ادهمی
که بر برق پیشی گرفتی همی.
سعدی.
- سرعت انتقال، بزودی دریافتن. فهم مطلبی در اندک زمان.
- سرعت انزال، بیماریی است که آب گاه آرامش زود برجهد. (یادداشت مؤلف).
- سرعت فهم، نوع دوم از انواع هفت گانه که در تحت جنس حکمت است و آن عبارت است از آنکه نفس را حرکت از ملزومات به لوازم ملکه شده باشد و در آن تفصیل به مکثی محتاج نشود. (نفایس الفنون).
|| زودی و جلدی و چابکی و چالاکی. || شتاب زدگی. (ناظم الاطباء).
- سرعت کردن، شتاب کردن و عجله نمودن. (ناظم الاطباء).

فرهنگ معین

مسابقه

(مُ بَ قَ یا قِ) [ع. مسابقه] (مص ل.) بر یکدیگر پیشی گرفتن.


سرعت

(مص ل.) تند رفتن، (اِمص.) تندی. [خوانش: (سَ رَ) [ع.] (اِ.)]

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

مسابقه

هماورد، پیکار

کلمات بیگانه به فارسی

مسابقه

پیکار

مترادف و متضاد زبان فارسی

مسابقه

آزمایش، آزمون، امتحان، کنکور، پیشی، تاخت، رقابت، سبقت، هم‌چشمی، پیشی گرفتن، پیش افتادن، سبقت گرفتن، تاختن، جنگیدن

فرهنگ فارسی هوشیار

مسابقه

با کسی پیشی گرفتن در دویدن یا در تاختن و نبرد کردن در آن

فارسی به ایتالیایی

مسابقه

gara

partita

torneo

فرهنگ عمید

سرعت

[مقابلِ کندی] شتاب، تندی و تیزی،
(اسم) (فیزیک) مسافت طی‌شده در واحد زمان که با کیلومتر، متر بر ثانیه، سال نوری و امثال آن سنجیده می‌شود،

معادل ابجد

مسابقه سرعت

938

عبارت های مشابه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری